معمولاً وقتی از تاریخچهی یه مؤسسه حرف میزنن، کلی جملهی شیک میچینن:
«با هدف ارتقای …»
ولی راستش ما از همون اول، جدی نبودیم! 
پزشکی یا عشق زبان؟
داستان از یه نوجوان ۱۸ ساله شروع شد؛ یکی که خانوادهش میخواستن دکتر بشه.
اما اون گفت:
«مرسی، پزشک شدن مال شما. من میرم سراغ علاقه ی خودم: زبان!»
فقط مشکل اینجا بود که اصلاً نمیدونست رشتههای زبان چی هستن! فکر میکرد فقط «مترجمی» و «ادبیات» داریم. پس زد توی مترجمی.
استاد و مسیرتحول
ترم دوم دانشگاه، سر کلاس دستور زبان استاد علیرضا زارع، اونقدر شیطنت کرد که استاد بعد کلاس گفت:
«حیف اون مغز نیست. جای اذیت کردن برو TTC، معلم شو!»
اون روز حتی نمیدونست TTC چیه! ولی خیلی زود فهمید «تربیت مدرس»ه. رفت، گذروند و وارد دنیای تدریس شد.
تجربهی تلخ مؤسسات
از ۹۴ تا ۹۷ با کلی مؤسسه کار کرد
اما یه چیز همیشه تو دلش میلرزید:
- بعضی از مؤسسهها زبانآموز رو مثل کیف پول میدیدن.

- اساتید رو هم فقط پله برای ترقی برند خودشون.

نه زبانآموز جایی برای رشد واقعی داشت، نه استاد.
همه کار میکردن تا یه اسم بزرگتر بشه، اما خودشون جا میموندن.
دفتر کوچیک، رؤیای بزرگ
سال ۱۳۹۷، گفت: «خب، پس من دفتر خودمو میزنم.»
کلاس خصوصی، نیمه خصوصی، کارگاه آموزشی و تربیت مدرس… همهچی.
بعد از زدن دفتر خودش با موسات دیگه خیلی محدود همکاری میکرد بیش تر واسه تدریس آیلتس، TTC، معاونت آموزشی و کارای اینشکلی.
ولی ته دلش هنوز دنبال یه چیز دیگه بود:
یه جایی که:
- زبانآموز فقط شهریهدهنده نباشه، بلکه رشدش مهمتر از پول باشه.
- اساتید هم پیشرفت کنن و خودشون دیده بشن، نه اینکه فقط برای برند مؤسسه عرق بریزن.
- همه مثل یه خانواده باشن که با هم رشد میکنن، نه اینکه یکی بره بالا و بقیه زیر پاش له بشن.
برای همین «دانشسرای نشاط» متولد شد. 
فرق ما با بقیه
اینجا، اصل ماجرا همون رشد جمعیه. مثال ساده؟
زبانآموز برای ۲۰ جلسه پول داده، اما استاد میبینه باید ۲۵ جلسه بیاد تا کامل یاد بگیره.
خب، اون ۵ جلسهی اضافه رو مؤسسه هزینهشو میده، ولی از زبانآموز هیچ پولی گرفته نمیشه.
چون اینجا، مهم یادگیریه، نه فقط حساب بانکی. بی شک میگیم! تا الان ضرر زیاد کردیم واسه حفظ کیفیت! اما حاضر نشدیم از مسیری که هدف تولد دانش سرای نشاط بود ذره ای دور شیم...
و استاد هم میدونه که اینجت ارزشش دیده میشه، نه اینکه فقط پلهی ترقی یه اسم باشه.
و حالا…
بعد از یک سال، «دانشسرای نشاط» فقط یه مؤسسه تو شیراز نیست؛
بلکه با کلاسهای آنلاین، یه خانوادهی بزرگتره که توش زبانآموزها و اساتید کنار هم رشد میکنن.
و اما اصل ماجرا…
اون نوجوان شیطون، اون دانشجوی پر شر و شور، کسی نبود جز:
زهرا (هستی) نشاطیان 
همونی که خانواده میخواستن پزشک بشه، اما اون گفت: «نه! عشق من زبانه.»
از ۹ سالگی کلاس زبان میرفت، TTC رو گذروند، سالها تدریس کرد و امروز هم در حال گذروندن دورهی دکترای آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه شیرازه.
و «دانشسرای نشاط» همون جاییه که این عشق، تبدیل به یه خانواده شد. 
ارسال نظر